کد مطلب:217104
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:248
بخشندگی امام کاظم
یك روز منصور دوانیقی از امام (علیه السلام) خواست كه در روز نوروز، در مجلس خلیفه حاضر شود و مردم، عید را به او تبریك بگویند و هدایایی را كه می آورند، حضرت جمع آوری كند.
امام كاظم (علیه السلام) هر چقدر تلاش كرد كه در این مجلس حضور نداشته باشد، منصور قبول نكرد و گفت: «باید بپذیری و حتما در مجلس حضور داشته باشی.»
حضرت به ناچار قبول كرد و در مجلس حاضر شد. فرماندهان لشكر و بزرگان می آمدند و عید را تبریك می گفتند و هدایای خود را نیز تقدیم می كردند.
[ صفحه 23]
منصور خدمتكاری را موظف كرده بود كه تمام مدت، كنار حضرت بایستد و لیستی از هدایایی كه می آورند، تهیه كند.
آخرین كسی كه برای عرض تبریك آمد، پیرمردی بود. وقتی كه حضور امام كاظم (علیه السلام) رسید، عرض كرد:
«ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و اله»! من مرد فقیری هستم. مالی و ثروتی نداشتم تا برای شما هدیه ای بیاورم. اما سه بیت شعر را كه جدم در مرثیه ی جد بزرگوارت حسین بن علی (علیه السلام) سروده را تقدیم می كنم.»
بعد سه بیت شعر را خواند.
حضرت فرمود: «هدیه ات را قبول كردم، بنشین كه خداوند به تو بركت دهد.»
سپس امام موسی كاظم (علیه السلام) به خدمتكار منصور فرمود:
«نزد امیر برو و به او بگو كه چقدر هدیه و پول جمع شده است و بپرس كه این هدایا را چه كار باید كرد.»
خدمتكار رفت و بعد از مدتی برگشت و گفت: «منصور می گوید: تمام آنها را به شما بخشیدم، هر طوری كه می خواهید خرج كنید.»
[ صفحه 24]
در این هنگام، حضرت به آن مرد پیر فرمود:
«همه ی این هدایا و پول ها را بردار و ببر كه من همه را به تو بخشیدم.» [1] .
[ صفحه 25]
[1] منتهي الآمال، ج 2.